• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5270 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۱ مرداد

سيماي انقلابي امام حسين(ع)

محمد ذاكري

ماه محرم و صفر، همه‌ساله فرصتي است براي بيان فضايل و تجليل از ايثار و آزادگي مردي كه جان خود و نزديكانش را فداي آرمان‌هاي بلند و انساني‌اش كرد. «حسين بن علي عليه السلام» چهره‌اي شاخص و قابل احترام نه تنها در ميان شيعيان بلكه ديگر فرق و مذاهب اسلامي و حتي پيروان ديگر اديان الهي است. اما راز اين خوشنامي و بلندآوازگي در چيست و از آن چه مي‌توان آموخت؟ حسين(ع) به تمام معنا يك شخصيت انقلابي است. اينكه مفهوم انقلابي به دليل كثرت استعمال نابجا و اطلاق نادرست به برخي افراد و گروه‌ها در سال‌هاي اخير معناي خود را از دست داده و گاه به ضد خود تبديل شده است بحث ديگري است. اينكه مي‌گويم حسين(ع) يك شخصيت انقلابي است يعني ضد ظلم است. با فساد و كژي و ناراستي در همه شوون آن و در هر جايگاهي كه باشد مخالف است. اعتراضش به وضع موجود و شيوه نادرست حكمراني و ضلم و ستمي كه بر مسلمين خصوصا شيعيان مي‌رود را با صدايي رسا بيان مي‌كند، وقتي مي‌بيند گوش شنوايي براي سخنانش نيست و حاكميت وقعي به اعتراضش نمي‌نهد از جاي برمي‌خيزد و بر ظلم و فساد حاكم مي‌شورد و هزينه اين قيام را با جان خود و فرزندان و نزديكانش مي‌دهد. آيا حسين(ع) نمي‌توانست در گوشه امن خود در مدينه بنشيند و از سر مصلحت با يزيد بيعت كند و گهگاه غرولندي بي‌دردسر نثار حكومت كند. امام در خطبه مشهورش در منا در سال 58 هجري و در واپسين سال‌هاي حيات معاويه اين رفتار عافيت‌انديشانه از علما و بزرگان را با تعريض به دانشمندان يهود صراحتا نقد مي‌كند: «چه بد بود آنچه مي‌كردند و بدين سان خداوند آنان را نكوهش كرد؛ چون آنان از ستمگر ميان خود كارهاي زشت و فساد مي‌ديدند و نهي‌شان نمي‌كردند، به طمع آنچه از آنها به ايشان مي‌رسيد و از بيم آنچه از آن مي‌ترسيدند، با اينكه خدا مي‌فرمايد: از مردم نترسيد و از من بترسيد». نقد امام در ادامه اين خطبه آتشين نيز مستقيما متوجه همان بزرگاني است كه بسياري از ايشان در همان مجلس حضور دارند و مخاطب اويند. اينكه به واسطه جايگاهي كه نزد مردم يافته‌اند تكاليفي هم دارند و نبايد چشم بر ستمي كه بر ايشان مي‌رود ببندند: «اي آرزومندانِ به درگاه خدا! من مي‌ترسم كيفري از كيفرهاي او بر شما فرود آيد، زيرا شما از كرامت خدا به منزلتي دست يافته‌ايد كه بدان بر ديگري برتري داريد و كسي را كه به وسيله خدا (بر شما) شناسانده مي‌شود، گرامي نمي‌داريد با اينكه خود به خاطر خدا در ميان مردم احترام داريد. 

شما مي‌بينيد كه پيمان‌هاي خدا شكسته شده و نگران نمي‌شويد با اينكه براي يك نقض پيمانِ پدران خود به هراس مي‌افتيد. مي‌بينيد كه پيمان رسول خدا (ص) خوار و ناچيز شده و كورها و لال‌ها و از كارافتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و رحم نمي‌كنيد و درخور مسووليت خود كار نمي‌كنيد و به كساني كه در آن راه تلاش مي‌كنند وقعي نمي‌نهيد و خود به چاپلوسي و سازش با ظالمان آسوده‌ايد. همه اينها همان جلوگيري و بازداشتن دسته‌جمعي است كه خداوند بدان فرمان داده و شما از آن غافليد. مصيبت شما از همه مردم بزرگ‌تر است زيرا در حفظ منزلت علما مغلوب شديد، كاش (در حفظ آن) تلاش مي‌كرديد... اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا هزينه‌ها (و تعهدها) را تحمل مي‌كرديد، زمام امور دين خدا به شما سپرده مي‌شد و از جانب شما به جريان مي‌افتاد و به شما برمي‌گشت ولي شما ظالمان را در جاي خودتان نشانديد و امور دين خدا را به آنان سپرديد تا به شبهه، كار كنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند». وقتي امام با اين صراحت، عالمان و صحابه و تابعين را خطاب قرار مي‌دهد و آنان را به واسطه سكوت و سازش و مصلحت‌انديشي سرزنش مي‌كند ترسي از آن ندارد كه فرداروز و به وقت قيام تنهايش گذارند. سخن او آينه حقيقت‌نما را برابر چشمان خواص جامعه مي‌گيرد و مسووليت اجتماعي فراموش‌شده آنان را گوشزد مي‌كند تا حجت بين را بر آنان تمام كرده باشد. اين سخن با آنان نيست كه سخن حق را مي‌گويند و هزينه آن را پرداخت مي‌كنند ولي سخن‌شان راه به جايي نمي‌برد و صداي‌شان شنيده نمي‌شود بلكه خطاب به آنهايي است كه چشم بر واقعيت جامعه و ظلم و ستم رواداشته بر مردم و گروه‌هاي ضعيف و در حاشيه‌مانده جامعه بسته‌اند. در ادامه نيز با بياني كوبنده به شيوه حكمراني ظالمانه معاويه و عمالش مي‌پردازد: «بدين‌سان ضعيفان را به دست آنان سپرديد كه برخي را برده و مقهور خود ساختند و برخي را ناتوان و مغلوب زندگي روزمره كردند. در امور مملكت به راي خود تصرف مي‌كنند و با هوسراني خويش ننگ و خواري پديد مي‌آورند؛ به سبب پيروي از اشرار و گستاخي بر خداي جبار! در هر شهري خطيبي سخنور بر منبر دارند كه به سود آنان سخن مي‌گويد، سراسر كشور اسلامي بي‌پناه مانده و دست‌شان در همه جاي آن باز است و مردم بردگان آنهايند (مردمي) كه هيچ دست برخوردكننده‌اي را از خود ندارند. آنان كه برخي زورگو و معاندند و برخي بر ناتوان سلطه‌گر و تندخويند، فرمانرواياني كه نه خداشناسند و نه معاد. شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه ديار اسلامي در اختيار فريبكاري نابكار و ماليات‌بگيري ستمگر و فرمانرواي بي‌رحم بر مومنان است.» 
اين حسين(ع) هر اندازه اسوه و مقتداي آزادگان و آزاديخواهان و مظلومين عالم است؛ به همان اندازه مطلوب هيچ قدرت جبار و ديكتاتور خودكامه‌اي نيست. چنانكه ديديم يزيد و عمالش با او و اهل بيتش چه كردند و در طول اين تاريخ هزار و چهارصد ساله، چه بسيار حكومت‌هاي مستبدي بوده‌اند كه ذكر نام و مناقب او را منع كرده‌اند تا صدايش به گوش عوام و خواص جامعه نرسد و برخي نيز او را آنگونه كه خود خواسته‌اند و در راستاي منافع‌شان بوده معرفي و تبليغ كرده‌اند. حسين(ع) اسوه‌اي براي همه فصول زندگي آدمي است: از مناجات عاشقانه‌اش در عرفه تا خطبه آتشينش در منا و قيام خونينش در كربلا. 
هرماه در عزاي تو ماه محرم است
هرجا بود به ياد غمت كربلا حسين

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون